دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

نوروز

گفتم نوروز، تا یادم نرفته بگویم خواستم روز از نو کنم که دیدم بــــَه، روز از نو روزی از نو شد. این شد که با یک بولدوزر افتادم به جانش. 


بعله. عرض میکردم. 


این تعطیلات کرخت‌کننده نوروز -به انضمام تعطیلات قبل و تعطیلات بعدش -که بخصوص امسال دست به دست هم دادند- ما هم البته بهشان دست دادیم با اضافه کردن چند روز مرخصی-،-،- خیلی برای بشریت مضر هست ها. اغلب بشریت مشکل لخ لخ کشیدن خودشان بعد از این خوشی بیرحمانه را تجربه کرده‌اند. اما در مورد بخش‌هایی از این بشریت، حادثه ناگوارتر بود. در حدی که مثلا نیاز باشد صبح شنبه زنگ بزنند و آدرس محل کار را بگیرند که کجا بود اصلا! و بعد حالا پسوردم چی بود؟! و بعد هم طبیعتا کلا جریان چی بود و من اینجا چیکار میکنم؟! 

 

بعله. و یا مثلا مثل امروزی یک نفر بیاید احوالشان را سخت بپرسد و ماچی هم حواله کند و بعد ایشان بر و بر نگاهش کنند که خانم فلانی چرا اینقدر مرا تحویل می‌گیرد و بعد که حادثه تمام شود مثلا یکی دوساعت بعدتر حتی، یادشان بیاید که این که خانم فلانی نبود که! خانم فلانی بود که ازقضا کمی تا قسمتی هم فامیل است! اصلا خانم فلانی چه ربطی به آنجا داشته و من چرا این فکر را کردم و چه کسی بود صدا زد : اوهوی؟! 


حالا این خانم فلانی که فکر کردم فلانی است را مرتب هم می‌بینم ها! نه اینکه دورادور بشناسم! فقط خدا را شکر که تسلیت نگفتم و الا گندش در می‌آمد!
 

 

حالا این فراموشی‌ها و کرختی‌ها و ... بخشی از ماجراست. بخشی هم مربوط به فعالیت مغزی می‌شود که مثلا سیم تلفن را وصل نکرده‌ای به مودم ای دی اس ال و نمیدانی چرا وصل نمی‌شود اینترنت؟! و یک نفر آسمان جُل بیاید بهت بگوید که سیم تلفن بهش وصل نیست! و تو هزار و یک توجیه بیاوری که همزمان داشتی مودم وایمکس هم ست می‌کردی و یک لحظه اشتباه کردی. اما چه سود؟! این ننگ را باید با کدام لکه گیر چند آنزیمه شست؟ آیا این فقط به کُندمغزی برمی‌گردد؟ یا به مشکلات دیگر ذهنیک هم برمی‌گردد؟ اصلا می‌رود یا برمی‌گردد؟ باری. این قصه سر دراز دارد.  

 

 

همه ی اینها یک‌طرف، این دل صاحاب مرده هم همان‌طرف.

نظرات 4 + ارسال نظر
حسین چهارشنبه 21 فروردین 1392 ساعت 11:32 http://www.shokrzadeh.ir

آره بابا دهنمون صاف شده

از بعد از عید به اینور شبا خوابم نمیبره درست :((

این پشه های لعنتی هم که اصلا یه وضعی

حمید شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 16:42 http://yahamid.blogfa.com

تا یادم نرفته بگویم که خیلی ممنون. تشکر. تشکر.

تا یادم نرفته خواهش میکنم.

حمید شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 16:46 http://yahamid.blogfa.com

بنابراین یاد بگیریم که هر وقت خیط شدیم دستمان را سمت بینی مان نبریم حتی اگر کمی سوختگی یا سوزش در آن ناحیه حس کنیم از بابت مثلاً وصل نبودن سیم تلفن و یک آسمان جل که بگوید: سیم وصل نیس. آره. نوروز مبارک!

بعله. ما کلا مودبیم. دستمان را سمت بینی نمیبریم. بعله. نوروز حتی!

فسقلی!! شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 22:28 http://silent63.blogfa.com

ای وای!!پس فراموشی چهره ها بین جوجه مهندس ها شدیدا واگیره!!

تجربه اش رو دارم اساسی!!
منم بعد از 2-3 ساعت فهمیدم این خانوم اون خانوم نبوده و یه خانوم دیگه بوده!!!! کلاً خودم هم نفهمیدم چی به چی شد فقط اینکه آبرو و حیثیت داشته و نداشته ما رو اساسی برد!!!

ای ول ! ورودت رو به جرگه ی خودم تبریک و تسلیت میگم!
آره... اساسی میبره حیثیت رو.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد