دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

بیست ِ دوی هشتاد و هشت

و اینگونه جمع آوری شدیم در جزایر دورافتاده ی مغرب زمین. و ای بسا نبودند کسانی. و چه رخنه کرد اوقات خوش بهارانه در زیر پوست. و چه کسی می داند چه تعداد قورباغه جست و خیز می کرد در دریاچه ی پایین دست؟

فشرده ی احوال

یک) 

دفترچه یادداشت را دادیم سختش را عوض کردند. بعد از کلی برو بیا و ببر بیار و بشین پاشو. مردک می گفت دستکاریش کردین. نرم افزاری است. چرند میگفت. از اولش پارتیشن تیبل ارور داشت. جیبمان درد گرفت. 

 

یک و نیم)

مایکروسافت کاری کرده که وقتی ویستا نصب است و ایکس پی نصب میکنی دیگر ویستا را نمی بوت کند! راه حلشEasyBCD و از این قبیل است. بعد از نصب ایکس پی اجرایش میکنی و تنظیمات. به همین سادگی.  گفتم شاید به کار کسی آید. شاید کسی مثل من از دیدن پرچم ایکس پی که تکان تکان میخورد، قند توی دلش آب شود. 

 

دو)  

اگر هارد ساتا دارید و میخواهید ایکس پی نصب کنید اینقدر خودتان را به در و دیوار نزنید. سی دی مخصوص دارد. سی دی xp ای می خواهد که روی آن درایور ساتا باشد. به همین سادگی. از تجربه های گرانقدر من استفاده کنید باشد که رستگار شوید.

 

دو و نیم)  

به طرز باور نکردنی دوباره اینترنتمند شدیم. و من دوباره یک کاربر خانگی خیلی مسرور شدم! حالا کم کم همه چیز دارد برمیگردد به وضعیت عادی. وضعیت عادی یعنی یک کامپیوتر رو به راه، یک اینترنت همیشگی ِ نسبتا پرسرعت، یک لیوان چای سرد شده، یک مشت سی دی و یک برنامه نویس که با موهایی آشفته مشت بر میز می کوبد.   

 

سه)

 همابش قیصر  هم خوب بود. این به دل نشست: 

آهای ای عکس روی بوم؛ قیصر

نگاه خسته ی مغموم؛ قیصر

کنار اسم تو هر وصفِ زیبا

سزاوار است جز مرحوم قیصر 

 

سه و نیم) 

رفتیم مشهد. (ر. ک. پست بعدی)