دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

دست خط

یکی* از گندهایی که کامپیوتر به زندگیم زده، همین خط است. پیشرفت عجیبی داشته در جهت سقوط. کلا از خوش نویسی (یادش بخیر پسرک بازیگوشی که آنروزها از هری پاتر و بی ام و ِ باید بیرون میکشیدمش و در تعلیم خط فرومیکردمش!) و خوانا نبودن (در حدی که دکتر کنار دستم باشد میگویم قربان دستت این را بنویس!) گذشته و رسیده به جایی که خودم حالم به هم میخورد.


یعنی اگر به کاغذی که رویش چیزی نوشته باشم بنگری، پنداری که گویی ردیفی از حیوانات اهلی و غیراهلی بسان خرچنگ و کروکدیل و میکروپاکیسفالوزاروس** در یک اجتماع یکدست در حالی که ترانه "گل گندم مال من..." می سرایند، روانه ی باغ وحش شده اند. 

اصلا خودکار توی دستم جا نمیگیرد. همه اش زیر سر همین تکنولوژیات و مصادیق عینی ماهوی آن یعنی کامپیوتر و موبایل است. از بس که همه چیز را تایپ میکنم. از کار و احوال گرفته تا تسک لیست و خردجمعی. 


کار به جایی کشید که چند روز پیش لیست خرید را به صورت نقاشی شده دادم به استاد. یعنی یکسری خط خطی که شبیه میوه جات و سبزیجات و تنقلات دیگر بود. نتیجه اش هم این شد که استاد به جای موز، بادمجان و به جای گل کلم، قارچ، و به جای شامپو روغن خریده بود! البته نقاشیم هم بد نیست. گورخرهای خوبی میکشم. سر سوزن ذوقی هم دارم.



----
* سایر گندها متعاقبا باطلاع میرسد.

** Micropachycephalosauru : مارمولک کوچک سر ضخیم.