ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
اینکه مغزم منجمد شده و یکساعت است زل زدهام به یک مشت کنترل و لبیل و تکس باکس و ایف و فور و هیچ ازشان نمیفهمم و حس میکنم حروفی بی معنیاند که ساکت و عبوس نشستهاند سرجایشان و هر از گاهی نگاهی معنیدار و سرزنشآمیز به من میکنند، هیچ ربطی ندارد به اینکه الان خوابم میآید و هیچکس توی شرکت حرف نمیزند و همهچیز به اندازهی یک گاو بیحوصله که زیر آفتاب نشسته و دمش را تکان میدهد کسالتبار شده.
اینکه دلم هوس یک دشت سبز کرده که از وسطش یک رودخانه میگذرد و پیچ میخورد میرود لای کوههای آن عقبتر و درختان دور و برش زیاد میشود و نسیم خنکی در سایهاش می آید و صدای شر شر رودخانه که به سنگ میخورد و چند تکه چوب را مدام تکان میدهد و آنها خودشان را به تخته سنگ گیر دادهاند که با موج رودخانه نروند تا ناکجاآباد هم ربطی به این ندارد که هوا گرم و کثیف و پر از ذرات معلق بیشعوری است که آنرا خفه کننده تر کرده.
و اینکه دلم یک آفیس پر نور با شیشههای رنگی میخواهد که تویش نامههای عاشقانه بخوانم و کامپیوتر بنویسد و هر چندوقت یکبار لیوان آب پرتقال جلویم که دیوارهای شفاف و مدرج دارد و نشان میدهد مایع درون ظرف چقدرکالری و ویتامین دارد و درجه تازگیش چقدر است را بنوشم هم ربطی به این ندارد که چند وقت پیش فیلم Her را دیدهام و فکر میکنم آیندهی فناوری رقمی! (تکنولوژی دیجیتالی) چیزی شبیه به همان کیف کوچک جیبی است با کمی تفاوت و آدمها مدام دارند با دستگاههای اطرافشان حرف میزنند و توی فیلم سعی نکرده بود که آینده را خیلی عجیب و غریبتر از چیزی که الان هست نشان دهد و حتی آبجکت ها خیلی سیمپلتر بود و حتی به گذشتهتر شبیه بود مثل لباس پوشیدن خود تئودور که بلوزهای رنگی ساده و بدون طرح بود یا شلوارهایشان که فاق بلند بود یا سبیل هایشان... که آدم را یاد یکی دو قرن پیش میانداخت و آب به طرز غریبی جوش نمیآمد بلکه با یک کتری ساده روی گاز که زیرش می جوشید... و همه اینها در کنار این حقیقت که همهی این کاستومایز کردنها و پرسنالایز کردنها و فیوریت ساختنها آخرش میرسد به آنجایی که نهایت علاقهی تو میشود سیستمی که خودت ساختهای و آنجور که باید است و همه چیزش همان دلخواه توست و اگر کمی هوشمند باشد و تو را خوب درک کند، چرا عاشقش نشوی؟!
اگه خدا بخواد اگه خدا بخواد اگه خدا بخواد، آخرش (اگه زنده بمونم)، میرم توی یک خونه کوچیک نه چندان روستایی نه چندان شهری در منطقه ای که توصیف کردی زندگی میکنم. با صدای شرشر آب. با حداقل فن آوری رقمی.
خود فن آوری رقمی منو عاشق خودش نمیکنه. ولی بابت این که فرصت آشنایی با دوستانی مثل شما رو فراهم کرده ازش قدردانی میکنم.
ایشششششالا. ما هم میام بهتون سر میزنیم که بدون فناوری رقمی سخت نگذره بهتون.
ولی منو عاشق خودش کرده. از دست رفتم.
دوستت دارم.
عوا! یهو؟ خو...
اصن منم...
گاو دم تکان دهنده خیلی خوب بود.
اینجایی که تو پاراگراف 2 گفتین رو میشناسم. به بچه ها بگین جور کنند بریم. فقط زیر 6 ذور جواب نمبده
جهت اطلاعات بیشتر تماس حاصل فرمایید ;-)
اگر گاو دم تکان دهنده داره من میام. اگر نه، نمیام.
چقد دلم تنگ تنگ شده بودا!!
چقد منم!
چقد خوبه که هستی!
فکر کردم نیستی!
نگو هستی!
هست بمون!
با اهدای قلب ویجه.
من دنیای بدون تکنولوجی رو نمی خوام. دقیقاً لوجی. یعنی هم تکنو داشته باشه هم توی لوج بشینه آدم. چرت. کامنتم چرت. حاصل صرف نون بربری فی الحال.
خدایا، یکی یه دونه از اون خونه خوبا از اونایی که این اخمو و آلوچه دوست دارند نصیبشان بفرما. ما هم که عشق ماشین جهانگردی، جیپ و ساشتی بلنت و ایناه.اگر هم نشد اینترنت سریع با جت شخصی. ای روزگار.
اینترنت سریع با جت شخصی. ایده خوبیه. بگید فیلمتون رو بگیرن یکی از اپراتورها یا آی اس پی ها. بعد تهش عینک دودیتون رو بزنید بالا و در حالیکه دارید آب پرتقال می نوشید از روی جت در حال حرکت و باد لای موها رفته، با یه لبخند ملیح بگید: هر چی تندتر میرم به سرعتش نمیرسه! اینترنت پر سرعت .....
ایده های تبلیغیم رو میفروشم. دونه ای هزار.
متنتون خیلی قشنگ بود. من دارم تعریف می کنم. یه آدم سخت گیر. جداً خوب توصیف کردید. زبانم قاصره از تخریب این نوشتار:)
از اینکه یه آدم سخت گیر اینو میگه سپاسگرازم.
جداً ممنون.
اینو خوب اومدید "زبانم قاصره از تخریب این نوشتار"
میبینی؟
آدم هی می خواد دهنش باز نشه. چشمش بسته نشه.
هست می مونم عزیز جان! به شرطیکه تو هم هست بمونی!
من که هستم. فقط یه کم دیر به دیر هستم. شما یاد نگیر. زود به زود باش
خوب یه چیز بنویس دور هم شاد باشیم دیگه
چشم.
منظورم این بود که یه چیز جدید بنویس!
نمیشه قدیمی باشه؟
کجایی خاله خانوووووم
وظایف خالگیه دیگه. زندگیم رو تحت تعصیر قرار داده.
کجاییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی یی یی یی یی یی یی یی یی ییییییییییییییی یی؟
هیچ وقت با دستانی که قبلش شکلات چسبناک خوردید پای کیبورد ننشینید. از ما توصیه بود.
اه. چه کار کردم تو این وبلاگ. باید ماگزیمایز کنید کامنت دونی رو ببینید بقیه کامنت قبلمو. گفتم ماگزیمایز یاد ماکسیما افتادم. همین.
پس جیپ چی شد؟ فروختین؟ چند؟
ضمنا امتیاز "رها" رفت بالا. از حمایتت ممنون.
چراااا
نام "ماتوصیه" رو تا حالا نشنیده ام. در پاسخ کامنتم گفتید از ماتوصیه بود.
چطور نشنیدید؟ از قبیله «مادها»ست.
فیلم و جت و اینترنت و سرعت و جیپ و امتیاز رها و پسری با دستان شکلاتی و اینا رو بی خیال شید. یه چیز بگید دور هم شاد شیم. حیف نیکست؟
هار هار هار هار هار هار هار. چقدر بامزه است این موزیک. چقدر شاد. خوشحالم نتها رو هم میشناسید و بهجا بکار میبرید.