دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

پشه

مدتیه خونمون شده پر پشه. یعنی همینجوری که نشستیم دویست تا پشه هم دورمون دارن میگردن با مسالمت تمام زندگی می کنن بامون. بعد عین تولیدی هی زیاد میشن. هرچی میکشی باز هی بیشتر میشن. اصن یه وضعی.
تفریحات مختلفی ساختیم ازش. مثلا تو دو دیقه هر کی بیشتر پشه بکشه. یا مسابقه میذاریم هر کی بتونه یه پشه تو مشتش بگیره بدون اینکه آسیب ببینه. بعدشم آزادش کنه. حالا همین کار رو با دوتا پشه همزمان بکنه و... این قبیل تفریحات سالم پشه ای.
 تو فکر افتادم بگیریم بسته بندیشون کنیم صادر کنیم برای یه کشوری طرفای چین که از این آت و آشغالا می خورن. والا. شاید یه جزیره دور افتاده شرقی باشه که مردمانش عاشق پشه باشن. صبح ها نون پنیر پشه بخورن. ظهرها پشه پلو و شبها کوکوی پشه. کسی چه میدونه؟
روزی یه بسته صدتایی قشنگ درمیاد. یعنی پشه ای صد تومن هم که حساب کنیا، میشه بسته ای ده هزار تومن. بعد فکر کن تو ماه میشه، سیصدهزار تومن. سیصد تومنم سیصد تومنه دیگه. یه گوشه این زندگی رو میگیره.  بد میگم بگید بد میگی.
فکرای بیزینسیم زیاد شده.

نظرات 3 + ارسال نظر
مستوری سه‌شنبه 4 بهمن 1390 ساعت 20:57 http://mastoori.blogfa.com

سلام

آلوچه ای که دل گیجه داشته باشد را باکی از پشه نمی باید بود!!

موفق باشیند {آیکون گل خوشجیل موشجیل}

علیک سلام!
چرا یک آلوچه ای که دل گیجه داشته باشه را باکی از پشه نیست؟ از کجا معلوم پشه ییان با آلوچیان از قرن ها پیش مشکل نداشتند؟ ازکجا معلوم دل گیجه باعث جمع شدن پشه نشه؟ کی گفته من از پشه باک دارم؟ اصلا چرا باید از پشه باک داشت؟ باک چی هست اصلا؟ مگه بنزین گرون نشده؟ دلار...
{آیکون سیم های بیرون زده از کله و چشم های دورانی}

نرگس خانوم جمعه 21 بهمن 1390 ساعت 15:21

یاد تفکرات بیزینسیت افتادم بعد نمایشگاه رسانه های دیجیتال :دی

عه؟ کدوم تفکرات؟ چی گفتم مگه یادم نمیاد!

نرگس خانوم سه‌شنبه 1 فروردین 1391 ساعت 11:03

همونا که چار نفر قول قرارداد داده بودن، استاد که بهت زنگ زد یه جوری باهاش حرف زدی انگار از نیویورک داری جواب میدی!
فک کردی پولدار شدی ییهو
:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد