دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

از دفتر ثبت احوال (1)

دوشنبه 12:

 مدیر پروژه جدید معرف حضور شد. به نظر خوش اخلاق و چیزفهم می آمد. فقط خیلی خودش را لوس کرد. طول جلسه هی خمیازه می کشید و نظر می داد که خوب این بسه، بریم سر بحث بعدی. بعد هم سرش را گذاشت روی میز. انگار نه انگار جلسه رسمی است و رئیس دارد حرف می زند. هنوز نیامده مثلا حس کرده بود خیلی صمیمی است. امیدوارم رئیس به زودی ادبش کند.

 

سه شنبه 13:

 مساله این است رفتن یا نرفتن. هی می نشینیم فکر می کنیم. هر بار به یک نتیجه می رسیم. نهایتا کار به استخاره کشید. خیلی بد آمد. حالا مشکل دو تا شده. استاد می خواهد برود ببیند چه خبر است که اینقدر بد آمده؟! حالا مساله این است: چگونه و به چه روشی می توان وی را بیخیال کرد؟

 

چهارشنبه 14:

 وی بیخیال نشد. نهایتا به خیر گذشت. یک مشت آدم مزخرف.

 

جمعه 16:

پرسید: تهش میخوای چیکاره بشی؟ گفتم : گوگل!

هان؟؟! یعنی چی؟ 

یعنی میخوام تو گوگل کار کنم. میدونم خیلی دوره. ولی کافیه بهش فکر کنی، اون وقت نزدیک میشه. همیشه چیزهای عجیبه که برای آدم ایجاد انگیزه می کنه. وقتی خسته میشم به این فکر میکنم. اونوقت حس میکنم هنوز خیلی انرژی دارم.  تو هم مثلا میتونی از الان به وال مارت فکر کنی. غیرمنطقی نیست. دست یافتنیه. کافیه اعتقاد داشته باشی که دست یافتنیه! همین!

حرفم که تمام شد، چند دقیقه به نگاهم خیره ماند. چیزی نگفت ولی در برق نگاهش، تاثیر حرفم را دیدم.

 

یکشنبه 18:

من جدا از زمستان امسال ممنونم که مراعات حال انسان های موجود در خانه ای را کرد که سازنده اش هیچ گونه وسایل گرمایشی اعم از شوفاژ و بخاری (وحتی لوله گاز!) برای آن در نظر نگرفته بود.

 

دوشنبه 19:

مدتی بود صدای تی وی پریده بود. چندین بار زنگیدیم به شرکتش، سایتش را سر زدیم، بردیم پیش فروشنده، هربار یک چرت و پرتی تحویل داد. یکبار گفت مشکل سرویس پک 3 است. یکبار گفت مشکل سون. یکبار گفت آپدیت کنید و ... وقتی دیگر مطمئن شدیم سوخته، بردیم پیش فروشنده گفت: اِ به شما نگفته بودم؟ باید نرم افزار جدیدش را بخرید. سیستم شبکه های دیجیتال عوض شده. با قبلی نمی شود.

مسخره.

البته در مجموع بعد از تحفیش لازم، خوشحال شدم. با نود افتتاحش کردیم.

اینجا گفتم اگر کسی به مشکل مشابه برخورد کرد، اعصاب و روانش را مورد خوردشدگی قرار ندهد. بل اشاره ای کند تا سی دی را به قیمت گزاف بهش بدهیم!

 

پنج شنبه 22:

حضور در صحنه ی عده ای همراه با دیش دام دارام بود. برای سال بعد گروه ارکست در نظر گرفته شده.

 

دوشنبه 26:

دیده اید آدم وقتی مهمان دعوت می کند اگر خدای نکرده در خانه او بلایی به سر مهمان بیاید حتی در حد بریدن دستش، شرمنده ی او می شود و مدام با خود فکر میکند که نکند کوتاهی او باعث آن اتفاق شده...

روز آخر ماه صفر همیشه این حس را دارم. شرمندگی رفتن میهمانی در خانه میزبان...

 

سه شنبه 27:

استاد معتقد است طبیعت دچار اختلال حواس شده و فکر کرده باید با ربیع الاول، بهار بیاید. من هم فکر میکنم فریب خورده. داریم تلاش میکنیم به دامان ملت برگردد.

 

چهارشنبه 28:

چرا پورتو باید گل به آن مسخرگی بزند و کسی هم اعتراض نکند؟ این درد را باید به کجا برد؟ چه کسی پاسخ قلب مجروح آرسن ونگر را می دهد؟ هان؟

 

پنج شنبه 29:

خانه تکانی چیز خوبی است. به شرطی که یهو کل خانه را کن فیکون نکنی بعد آخر شب جایی برای خواب پیدا نکنی. پیشنهادات من از این قرار است:

- بیرون روی کارتن بخوابیم. هم هوا خوب است هم بیشتر در دل اجتماع می رویم.

- پشت بام بخوابیم. آنتن موبایل و تی وی کارت بهتر می گیرد.

- ایستاده بخوابیم. توی گینس ثبت کنیم.

- با طناب گهواره درختی درست کنیم و از سقف آویزان کنیم. برای خوابیدن در جنگل های استوایی در سفر به دور دنیا آمادگی پیدا می کنیم.

- روی وسایل بخوابیم. از فردایش غیب گویی کنیم. (ر. ک. مرتاض های هندی)

- اصلا نخوابیم و آنقدر بیدار بمانیم تا همه چیز سرجایش برود و جا باز شود. تا ما باشیم کن فیکون نکنیم!

نظرات 71 + ارسال نظر
فاطیما جمعه 13 فروردین 1389 ساعت 18:14 http://www.serre-daroon.blogfa.com

این کامنت ها رو که خوندن ، تحت ِ تهثیر قرار گرفتم !




--

سانتافه؟ سانتافه مشکی؟ واقعا؟
غشیده خاطر شدم از شنیدن این خبر !
خب زودتر می گفتین سیزده رو می رفتیم باهاش بیرون !!!

هعی ی ی .. آه ه .. اوه !




به به سلام! خوش اومدین. بفرمایین آجیل. من که میرم بر و بچ جمع میشن اینجا. (میام همه میرن خونشون.) گفتم نیستم، یه وقت حواسشون نیست از شما پذیرایی کنن. تروووووووخخخخخدا تعارف نکنین!

فاطیما جمعه 13 فروردین 1389 ساعت 18:15

خوندن = خوندم

آلوچه دوشنبه 16 فروردین 1389 ساعت 02:47

بدین وسیله اینجانب آقا یا خانم آلوچه صادره از این حوالی از این که گم و گور شده بودم، عذرخواهی میکنم و بازگشت خود را پیشاپیش اعلام میکنم.

حمید دوشنبه 16 فروردین 1389 ساعت 12:45 http://yahamid.blogfa.com/

آیا می‌توانم با سلام و عرض خوشامد، می‌توانم مطالب مورد علاقه‌ام را در گودر، شیر نمایم برای عالمیان؟
گودر: مخفف گوگل ریدر
شیر: share

بشیرید!
-
شیریدن: شیر نمودن. انجام دادن شیر.

حمید دوشنبه 16 فروردین 1389 ساعت 12:52 http://yahamid.blogfa.com/

و وبلاگ قدیمیه

و بله

فاطیما سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 21:58 http://www.serre-daroon.blogfa.com

بازگشت عارفانه ی شما را تبریک می نماییم !

:دی

فاطیما سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 22:01 http://www.serre-daroon.blogfa.com

با توجه به این پست وبلاگتون :
http://www.mg.blogsky.com/1388/07/14/post-54/

بر خودم واجب دانستم که از همین تریبون اعلام کنم :

جومونگ2 از جمعه ، ساعت ِ 20:30 دقیقه !

بـــَـــله !

ممنون از اطلاع رسانی. جومونگ همونی بود که آَشپزی میکرد تو آشپزخانونه قصر دیگه؟

پیرسوک چهارشنبه 18 فروردین 1389 ساعت 12:10 http://www.pirsouk.blogfa.com/

فقط اسم من و سوسمار بد در رفته دیگه! اینجوریه؟

شما فرض کن این دفعه قورباغه لغزید. مگه قورباغه دل نداره؟ هان؟

پیرسوک چهارشنبه 18 فروردین 1389 ساعت 12:17 http://www.pirsouk.blogfa.com/

کامنت دونی ای لغزید،
پـُـستی هوا شد
.
.
.
لااقل برای قافیه هم که شده یه پست هوا کنید ضایع نشه این شاعر محترم.

خدمت شاعر محترم سلام و شرمندگی ما را بابت تاخیر ابلاغ بفرمایید.

نرگس خانوم گل یکشنبه 22 فروردین 1389 ساعت 23:02 http://nargesaneh.blogfa.com

چقد آدم باید چاق و تنبل باشه که بعد اینهمه وقت آپ نکنه


تار عنکبوت بست اینجا

:)) دارم تصور میکنم یه آدمی که از شدت چاقی و تنبلی نتونه آپ کنه!!
پس تو چیکاره بودی این همه وقت؟ مگه گردگیری نکردی تار عنکبوت بست؟
چرا اون گوشه رو جارو نکردی؟ فکر کردی من بیام نمیفهمم؟ شکلاتایی که تو کمد قایم کرده بودم کو؟؟؟

نجوا دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 20:18

بسه دیگه!
پلیــــــــــــــــز!
نمیخواید آپ کنید؟
16ام اومدیدها، الان 23امه! پس چی شد؟

من خیلی وقته شهید شدم!! (شنیدین جریانشو؟) =))
تازه الان دوازدهمه! خیلی زودتر از اونی که بیام!!

حمید پنج‌شنبه 26 فروردین 1389 ساعت 01:42 http://yahamid.blogfa.com/

می‌خواهی راضی باش می‌خواهی نباش. من دیگه طاقت ندارم. شیر میکنم مطالب مورد علاقه‌مو. مگه از بقیه می‌پرسم زیاد؟ به زمان اینترنتی از شانزدهم تا بیست و ششم صدا سال میشه

ای وای راضی نبودم. سر پل گوگل میگیرم جلوتونو D:

ماه کویر شنبه 28 فروردین 1389 ساعت 01:17

ائمدیم سال نو بتبیکیم با تاخیرو مطلبی بخوانیم شاید کیفولشویم . دیدیم بیتره ار آقا حمید و ژیرسوک اینا و الوچه که نبود و همه بتشکریم که ا بیکاری این وخت شب کامنتاشونو خوندیم و اخرم نفهمیدیم چی به چیه

شما لطف دارید این همه راه بلند میشید با اتوبوس و قاطر و ... میاید تا اینجا

فاطیما پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1389 ساعت 22:48 http://www.serre-daroon.blogfa.com

آپ نشود همی اینجا ؟؟؟؟؟

این قرمزه بهت نمیاد.
:| چشم.

داش آکل سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1389 ساعت 15:00 http://dashakol.blogsky.com/

پس کو تخته ش؟
همون که روش می نویسن این مکان تا اطلاع ثانوی پلمپ می باشد...

اون بالا بود پیداش نکردی؟ دم دست گذاشته بودم

رها شنبه 25 اردیبهشت 1389 ساعت 10:58

فکر می کردیم فقط ما خیلی متاخریم !

ما متاخرخریم... ببخشید ما متاخرتریم!

تیله شنبه 25 اردیبهشت 1389 ساعت 23:34

دارم فکر می کنم تو که آپ نمیکنی و منم که عین ... درجواب دعوت یه دوست گل میگم شرمنده...
زندگی چقدر خوبه(حالا دیگه یادگرفتیم که هیچ چیز خوبی تو دنیا ممکنه کامل نباشه. مثه زندگی بدون دوستای دور ولی نزدیک)

ای بابا این چه حرفیه تیله جان. من هویجوری هوس کرده بودم بگم بیاید میدونستم که نمیشه... ناراحتی نداره که. ضمنا الان که اینو بگی بری بیرمنگام دیگه چی میگی؟!!

محبوبه سربی شنبه 1 خرداد 1389 ساعت 15:12

سلام خانومی
من همونم که توی فیسبوک به‌ت پیام دادم
اگر ایمیلت رو بدی ممنون می‌شم
قربان تو

سلام بله صد دفعه دادم! نرسیده فکر کنم هنوز. یه جای کار میلنگه. شاید من آدرستو اشتباه دارم.

کلبه دنج دوشنبه 10 خرداد 1389 ساعت 23:01

مسخره کردی ما رو؟

آره.
از کجا فهمیدی؟

کلبه دنج دوشنبه 10 خرداد 1389 ساعت 23:02 http://cozy-cottage.blogfa.com

اسمایلی همت مضاعف

چه جوریه دقیقا؟

پیرسوک سه‌شنبه 11 خرداد 1389 ساعت 00:55 http://www.pirsouk.blogfa.com/

نه جداً مسخره کردی ما رو؟

نه من بیجا کنم مسخره کنم. فقط کمی به استهزا گرفتم. تازه اونم به شوخی. شوما عصبانی نشو لطفا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد