ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
این که ننوشتنم را هر بار بیندازم گردن سرشلوغی و ازدحام کارها، دیگر برای خودم هم حنایش رنگی ندارد. میدانم که این نیست. یک رابطه مستقیم دارد با نخواندن. وقتی نخوانی اشتهای نوشتنت کم می شود و وقتی بخوانی ناگزیر دلت میخواهد بنویسی. اصلا کلمات خودشان سرریز میشوند و احساس میکنی همین الان باید بروی یکجا بنویسی. مثل همین الان.
برف و ارتباطش با نوشتن من
برف امروز مرا خونه نشین کرد
تغییر کرده نوشته هایتان. از طنز خارج شده. البته همچنان جاذبه دارد برای خواندن آدم سختگیری که من باشم.
آدم دلش خوش است به خواندن همین «سختگیر»ها !