داشتم توی گوگل درباره خواص سیب زمینی(!) سِـرچ میکردم، که دریافتم خانم Olive Riley با دار فانی خداحافظی کرده. البته این خانم استرالیایی هیچ ربطی به هویج (گفته بودم سیب زمینی؟) ندارد بلکه در واقع پیرترین وبلاگ نویس جهان بوده که همین چند روز پیش (۱۲ جولای) در سن ۱۰۸ سالگی عمرش را داده به ما!
رفتم وبلاگش را پیدا کردم و چند تا پستش را خواندم. خیلی جالبناک بود. یارو کلی انرژی داشته و اصلا انگار که نه انگار صد و هشت سالشه و اینا! تا قبل از مرگش هم هیچ بیماری یا مشکل خاصی نداشته و روحیه شادابش زبانزد همه بوده.
وبلاگش را به کمک آقای Mike می نوشته و خاطراتش درباره جنگ جهانی دوم جزء پرمخاطب ترین مطالبش بوده. کلا وبلاگ پرطرفداری داشته. حسابش را بکنید: در یک روز ژانویه ۲۰۰۸ حدود ۳۵۰،۰۰۰ بازدید کننده!
البته من قصد ندارم اینجا جزئیات زندگیش را شرح دهم و مثلا بگویم که سگ هایش را خیلی دوست داشته و آقای Eric جمعه ها برایش کامنت هایش را میخوانده و خوردنی مورد علاقه اش Aussie pies بوده و یا به بلاگ می گفته بلاب!!
چیزی که به نظرم خیلی جالب است و میتواند عبرت باشد این است که آدم هیچ وقت کم نیاورد!
یا به قول نویسنده وبلاگش:
If a woman who left school in 1914, can embrace the internet in her 106th year, what is there you can’t do, friend
!?
پی نوشت ۱: قابل ذکر است الان خانم Maria Amelia که ۹۵ سالش است و در اسپانیاست، پیرترین وبلاگ نویس جهان محسوب می شود. لطفا تا قبل از اینکه بمیرد بروید وبلاگش را بخوانید باشد که پند گیرید!!
پی نوشت ۲: پی نوشت قبل در صورتی صحیح است که اسپانیولی بلد باشید!
وقتی کسی پیش خدا عزیز باشد، خدا همه جوره عزیزش میدارد!
وقتی کسی کاری کرده باشد که پیش خدا عزیز شده باشد، خدا هم کاری می کند تا نزد خلق برای همیشه عزیز باشد.
وقتی کسی همه چیزش را برای خدا داده باشد، خدا هم در همه چیزش نشان خود را میگذارد. در یادش، در غمش، در گریه اش، در نامش، در تـُربتش... همه جا نشانی می گذارد تا همه بدانند این عزیز خداست...
آن وقت، در هر لحظه و زمانی که عظمت داشته باشد، یاد کردنش را ارج نهاده!
در همه ی روزها و شبهای عزیز خدا، رد نام او را می بینی!
رجب، شعبان، رمضان... اولش، نیمه اش، آخرش... شبش، روزش... قدر، قدر، قدر...
هرچه بالاتر، بیشتر!
آنقدر که برترین اعمال می شود؛
و همواره می درخشد، نامش!
پی نوشت:
دوستی پرسید: چرا در اعمال این شب ها و روزها (ازجمله شب پانزدهم و روز پانزدهم رجب) اینقدر به زیارت امام حسین علیه السلام تاکید شده؟!
نمی دانم این پروژه چه طلسمی است که با ورد آلوهومورا1ی هری پاتر هم شکسته نمی شود. هرکاریش می کنم تمام نمی شود. لامسّب* هی کش می آید! البته گفتنی است سرعت من هم از یک لاک پشت زخم خورده بیشتر نیست!
(* عفت کلام چیز خوبی است اما هرچقدر فکر کردم دیدم برای یک پروژه «مذهب» محلی از اعراب ندارد که حالا لامذهب خیــلــی فحش باشد. یه خورده چرا!)
راستش از اول بنا بر همین بود اما یهو وسطش بچه ها رفتند سراغ پروژه اسبق. من هم چون اصلا اعصاب مصاب آن پروژه را نداشتم و به چند دلیل دیگر از گروه جدا شدم و تصمیم گرفتم بار آن را به تنهایی بر دوش بکشم. بنابراین فاینیت اینگانتاتم۲ گویان عزمم را جزم کردم و تصمیم گرفتم از هیچ جنبنده ای در این راه نترسم!
و البته نترسیدم. اما خوب... مشغله است دیگر!!
فکر کنم عاقبت موقع تحویل پروژه مجبور شوم از ورد ایمپریو۳ استفاده کنم، تا این استاد فهیم بسیار خندان، چیز دیگری بهش اضافه نکند. البته اگر قبل از آن با آواداکداورا۴ خودکشی نکرده باشم!
خدایش بیامرزد هری پاتر را. البته هنوز کتاب شیش و فیلم چهار سعادت پیدا نکرده اند بخوانم و ببینمشان. گفتم که. فعلا مشغول هستم!
یکی از مهم ترین مواردی که در مقایسه بین سرویس های وبلاگ مطرح می شود، استفاده از سرویس های وبلاگ خارجی یا ایرانی است. مشخصا در این میان سرویس های وبلاگ خارجی مانند بلاگر و وردپرس دارای برتری هایی است که در سرویس های وبلاگ ایرانی مشاهده نمی شود. مانند اختصاص فضای اختصاصی برای آپلود، امکان خصوصی کردن وبلاگ، امکان انتقال پست ها به طور کامل از یک وبلاگ دیگر و ...
اما از جهاتی شاید مقایسه میان سرویس بلاگ خارجی و ایرانی چندان صحیح نباشد. به قول ایشان در این مقاله حمایت شرکت های بزرگ از سرویس های وبلاگ، نامحدود بودن امکانات سخت افزاری و نیروی انسانی و ده ها دلیل دیگر باعث موفقیت در ارائه خدمات و پشتیبانی کامل این سایتها به کاربران شده است.
به عنوان مثال Barry Abrahamson مدیر تیم وردپرس می نویسد:
Since WordPress.com broke 10 million pageviews today, I thought it would be a good time to talk a little bit about keeping track of all the servers that run WordPress.com, Akismet, WordPress.org, Ping-o-matic, etc. Currently we have over 300 servers online in 5 different data centers across the country
این مطلب اشاره می کند که وردپرس با عبور از سقف ده میلیون بازدید صفحه، بیش از سیصد سرور اختصاصی و فعال در اختیار دارد. بیش از سیصد سرور در پنج دیتا سنتر مطرح آمریکا! این تعداد تقریبا بیش از صد برابر (یا حتی صد و پنجاه برابر) امکانات سخت افزاری بزرگترین سایت های فارسی است و چه بسا برابر بضاعت کل تجارت هاستینگ ایران باشد.۱
بنابراین بهتر است مقایسه را در میان سرویس های خارجی و ایرانی به طور جداگانه انجام دهیم.
دو سرویس معروف که استفاده ی آنها اکنون در ایران متداول تر از دیگر سرویس هاست، بلاگر و وردپرس است. هر دو سرویس چند ماهی است که پشتیبانی نسبتا کاملی از زبان فارسی ارائه داده اند و همین باعث محبوبیت بیشتر آنها در میان کاربران ایرانی شده. هرچند تفاوت زیادی میان سرویس های ارائه شده در این دو سایت وجود ندارد، اما بد نیست نگاهی به مقایسه امکانات آنها بیندازیم:
البته نکات زیادی وجود دارد که می توانید مقایسه نسبتا جامعی را در اینجا بخوانید.
به طور کلی تفاوت محسوسی از لحاظ ارائه امکانات و سرعت میان بلاگر و وردپرس وجود ندارد و استفاده از آنها بیشتر سلیقه ای است. بلاگر یک سرویس شناخته شده در کل جهان است و تحت حمایت شرکت بزرگی مانند گوگل است، که هنوز هم بزرگترین بازار تجارت جهانی اینترنت را در اختیار دارد و وردپرس سرویسی جدید و جذاب است که راحتی استفاده در آن کاربران زیادی به سمت خود جذب کرده. بنابراین نمی توان ادعای قاطعی برای برتری یک سرویس کرد. هردو رو به گسترش هستند و هر روز به امکانات و کاربران خود می افزایند. ولی چیزی که مهم است این است که در نهایت هر دو اجنبی هستند!!!
۱. منبع: سایت خبری وبنا
۲. به نقل از این وبلاگ
من لول لول بودم،
آری،
ملول بودم!۱
البته الان خوب شدم. شکر خدا دیگر ملول نیستم. ملالی هم نیست جز دوری بلال! خیلی وقت است نخورده ام. از وقتی این کروشه ها را گذاشته ام. یک جعبه موم هم داده که درد را التیام دهد. زکّی خیال باطل! هربار می روم با چشم های تنگ شده می گوید: توووو... بعد چشم هایش گشاد می شود و ابروهایش می پرد بالا: آو! سلام خانم ....!
آن یکی که دیگر بدتر. پنجاه دفعه اقلا پرسیده: تو ازدواج نکردی دخترم؟! یکبار خواستم بگویم: نه درست عین تو. که حالت ناخوش است و احیانا عقده هم داری.
حالا مهم نیست کی تمام شود، مهم این است که یکی در میان سیاه و سفید نشود.
داشتم می گفتم دیگر ملول نیستم. این شب ها طوفان های خوبی می آید. می آید، می شورد، می برد. گرم و سرد. آن وقت تازه آماده می شود برای خالص شدن. بعد صبح می شود. صبح هایی که آفتاب طلوع می کند! بله... من مطمئنم بعضی صبح ها آفتاب طلوع نمی کند.
می گفتم. دیگر ملول نیستم. دیگر به پای تاریکی زمان، اشک نمی ریزم. دیگر دلی نیست. حرف از دل هاست. این روزها بهتر است.
می گفتم. آن وقت ها – درست همان وقت ها که سیماب صبحگاهی از سربلندترین کوهها فرو می ریخت۲- برخاستم. چشمم را به روشنایی گشودم. حالا گرم است. روشن است. همه چیز خوب است. قلبم می تپد. نبضم می زند. همه چیز درست کار می کند!
فقط،
باید فکری برای جدایی کرد.
۱و۲ : شعر از حمید مصدق