دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

کوچ بهاری

بدیش به این است که معلوم نمیشود. اینجا مثل یک خط صاف جلو رفته و کمی هم گرد و خاک گرفته، اما در واقع پشتش پر از اتفاقات کج و کوله است که در این مدت ثبت نشده. بدیش به همین است که تک تک توی ذهنم مینویسم ولی بعد مجبور میشوم همه را یکجا بنویسم. 

از وقتی آمده ایم شهر اینطور شده. حالا میگویم چرا. تکنولوژیمان پایین آمده. اگرچه ترنسپرتیشنمان بالا رفته باشد.

 

ماجرا از این قرار است که ناگهان زوجی فرد شد!1 خیلی خوب است. من به همه جوانها توصیه میکنم. خصوصا اینکه قبل از 15 روز تعطیلات باشد آن وقت خوشتر میگذرد. علاوه بر خوشیهای معمول همهاش این ور و آن ور دعوتی و لازم نیست غذا بپزی. من به جوانها اکیدا توصیه میکنم. یکبار تجربه اش ضرر ندارد!  

 

بعدش خواستیم تکنولوژیمان را ارتقا دهیم. ریا نباشد دادیم. از نوع دفتر یادداشت2. اما قسمت سختش3 مشکل داشت. آمدم درست کنم چشمتان روز بد نبیند، کل دیتا را پراندم به نحوی که هیچ بنی بشری نپرانده باشد. یعنی با هزار تا بازیابی4 هم برنگشت. یعنی برگشت ولی نصفه نیمه. خلاصه بردمش بیمارستان خواباندم. حالا زیر تیغ عمل است. دعا کنید.  

مجموعا در این یک ماه، دو روز و نصفی بیشتر سالم نبوده. بقیه اش یا خراب بوده، یا در حال خراب شدن، یا در حال درست شدن.

(از من میشنوید ویستا فقط ساخته شده برای اینکه شما بفهمید: 1- چقدر مایکروسافت گرافیک بلد است. 2- چقدر مایکروسافت به آزار کاربرانش علاقه دارد. دیگر توضیح نمیدهم هرچه کشیدهایم از این ویستا کشیدهایم.) 

 

 

الحمدلله سرعتمان هم برگشت به کمافی السابق. یعنی چند بایت و نیم در ثانیه. چند جا زنگ زدیم گفتند خطتان فیبر نوری است. نمیشود رویش پرسرعت داد! جل العجایب! همه جا فیبر نوری میکشند که تکنولوژی از آن وری برود، اینجا از این وری میرود! خلاصه یکی گفت میشود. حالا پیگیریم ببینیم چه میشود. بدجوری طفلکی شدهایم!

 

خلاصه اینکه از وقتی آمدهایم شهر اینطور شده. قبلش این طور نبود. الان خیلی بهتر است! 

 


۱. قیصر امین پور 

2. نوت بوک 

3. هارد 

4.  ریکاوری