دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

اتحاد به نفس!


1. چند وقت پیش وقتی خانم ک. پرسید: می توانی کامپیوترهای اینجا را لـَن بکنی یا نه؟ در حالی که سعی میکردم بلاهتم را پنهان کنم گفتم: لن؟! پووووف! البته که بلدم! و این در حالی بود که به عمرم چند تا کامپپیوتر را لن نکرده بودم!
چند روز پیش رفتم و ناباورانه عرض نیم ساعت همه چیزش را رو به راه کردم!
یاد جمله ی کتاب «جادوی فکر بزرگ» افتادم که گفته بود: وقتی کاری را بلد نیستی ادعا کن که یک حرفه ای تمام عیار هستی. آن وقت است که به بهترین نحو ممکن آن را انجام خواهی داد. جیدّن جالب نیست؟!

 

2. مدتی است که با آفیس دو هزار و هفت آشتی کرده ام. کم کم دارم می فهمم که چه شاهکاریست. بارزترین ویژگی اش این است که بر خلاف آفیس دو هزار و سه، کانسِـپـچوال کـتـگـُرایز شده! وان نـُت را که دیگر نگو. به قول آن استاد غلوّنما، خداست!


3. این عکس از جلوبندی یک ماشین دربه داغان نیست! عکس یک فروند دستگاه کپی است که  فشار کپی ِ جزوه در آخر ترم به این روزش در آورده!


 

دل روده دستگاه کپی

د ِ اینکامپیلیت پراجکت!

 
البته که نمرده بودم! فقط یک مقدار کارهای مهم تر (بخوانید علافی) باعث شده بود از تارنمای جهانی و به کلی کامپیوتر دور بیفتم. فقط یک ممیز دویست و پنجاه و شش هزارم میلی متر گرت و خاک نشسته بود روی مانیتور! باقی اش را دیگر خودتان حساب کنید چه وضعی بود.

مرض خاصی هم نیست. همین طور اتفاقی شده که این مدت اکثرا پنج شنبه ها نوشته ام. ترزدیالیست* شده ام!

[* ترزدیالیست: گروهی که پنج شنبه ها به طور اتفاقی پست می زنند!]

 

خیلی ناجور شده اوضاع این پروژه. راستش آن موقع که (به همراه شتری) هجدهانه جستیم، فکرش را هم نمی کردیم در چنین مخمصه ای گیر کنیم. یک تعهدنامه عریض و طویل با قید زمان و مکان امضا کردیم به قیمت وجدان! سبابه هم در جوهر فروبردیم که بعدا نگویند کپی برابر اصل نیست! حالا هیچ. نسل بشریت در خطر افتاده. به قول آن استاد ِ فهیم  ِ بسیار خنده دار، پس فردا قیامت که بشود فایل اعمالمان را می آورند که همین جوری هـِی کش آمده! چرا؟ چون اگر دست از پا خطا کنیم، درس عبرتی می شود برای سایرین و این چنین می شود که چنان می شود.

راستش وجدانم خیلی درد میکند اما یک اصل کلی هست که می گوید: کی به کیه؟ برو خوش باش!

(همین جا از دوستان عزیز و شریف تقاضا می کنم در راه رضای خدا، وجدان مرا سیخ بزنند بلکه سر راه بیایم.)

 

همین.

راستی

تازه دارم می فهمم سیب زمینی یعنی چی!

مقایسه سرویس های وبلاگ (1)

یکی از دغدغه های هر وبلاگ نویس برای شروع وبلاگ نویسی انتخاب یک سرویس وبلاگ مناسب است. گاهی ممکن است فردی مدت ها میان سرویس های وبلاگ مردد بماند و در نهایت یک سرویس را متناسب با نیازهایش ترجیح دهد.


من خودم از زمانی که با وبلاگ نویسی آشنا شده ام بارها در انتخاب یک سرویس مناسب مردد مانده ام. چرا که با مرور زمان و پیدایش تغییرات، پیشرفت یا وجود خللی در سرویس دهی این سایتها مجبور به بازنگری شده ام. افرادی هستند که بعد از مدتی وبلاگ نویسی و استفاده از یک سرویس، به سرویس دیگری کوچ می کنند! و گاه با مشکل انتقال اطلاعات از سرویس قبلی به سرویس جدید مواجه می شوند. (اینجاست که مزیت امکان انتقال کامل پست ها به وبلاگ جدید در برخی از سرویس ها مشخص می شود.)


لذا برآن شدم مطلبی در این باره تهیه و تنظیم کرده و در چند قسمت ارائه کنم. به این امید که وبلاگ نویسان جدید و یا حتی قدیم را مفید واقع شود!

 

موارد متعددی وجود دارد که می تواند در انتخاب یک سرویس وبلاگ، موثر باشد. آمار وبلاگ های موجود فارسی، نشان می دهد که تاکنون مواردی همچون تبلیغات و سابقه سرویس دهی ملاک موثری در این انتخاب بوده. گذشته از این بحث که در حال حاضر آیا وبلاگ نویسان ایرانی سنجش مناسبی پیش از انتخاب خود دارند یا خیر و یا تعداد وبلاگ های یک سرویس دهنده وبلاگ دلیلی بر برتری کیفیت سرویس دهنده مربوطه می شود یا خیر، مواردی که میتواند درانتخاب یک سرویس وبلاگ مناسب اثرگذار باشد به طور اجمالی عبارتند از:

۱. امکانات (امکانات مربوط به ارسال پست، بخش نظرات، تغییر قالب، لینک دهی و ... )

 ۲. سرعت و راحتی استفاده (سرعت لود وبلاگ، سرعت لود صفحات داخلی برای مدیریت وبلاگ، راحتی استفاده از امکانات سایت و ... )

 ۳. امنیت و قابلیت اطمینان (احراز هویت کاربران، امنیت و ضمانت حفظ داده های کاربران و ...)

 

مشخص است که مقایسه ای که انجام می دهم از دیدگاه کاربران به سیستم است و نه از لحاظ میزان تکنولوژی به کار رفته در سمت سرورهای مربوطه. یعنی مقصود بررسی ارائه دهندگان این سرویس نیستند بلکه مقایسه سرویس هاست.[1]

برای مثال در این نوع مقایسه، هدف، بررسی این نیست که سرویس دهنده از تکنولوژی آژاکس استفاده می کند یا خیر. بلکه نتیجه نهایی آن، یعنی سرعت بارگذاری صفحات، مهم است.

مسلما مقایسه ارائه دهندگان سرویس وبلاگ نیاز به شاخصه های متعددی دارد و کاری به مراتب مشکل تر است و نیاز به اطلاعاتی از داخل سیستم های مربوطه دارد که از حد این مطلب فراتر است!
 


ادامه دارد... 

 


۱. فرق میان این دو زمانی آشکار می شود که بدانیم در دنیای امروز رقابت های نرم افزاری و یا هر صنعت دیگر چیزی که حائز اهمیت است، رضایت مشتری است نه کیفیت ساختار داخلی سازمان. اگرچه به طور معمول کارکرد داخلی بر محصول نهایی اثرگذار است اما مهم این است که یک مشتری از سرویس ارائه شده راضی باشد و به سمت آن جذب شود. مسلما از دیدگاه مشتری این مهم نیست که چگونه این سرویس به او ارائه شده و یا چه میزان بر اساس اصول، کار میکند. بنابراین چه بسا سازمان هایی تلاش زیادی در جهت بهبود کارکرد سازمان کنند اما نتیجه این فرآیندها در رضایتمندی بیشتر مشتری موثر نباشد و در نتیجه موفقیت زیادی کسب نکنند.

 

منبع: خودم

شکرانه

اشکالی دارد آدم یک پست کوچک بزند که :

 چقدر <والله یرزق من یشاء بغیر حساب> را دوست دارم!

؟

مغلطه

1. - آدم ده روز، صبح و ظهر و شب آش بخورد و لاغیر، بعد برود به یک مهمانی که - آخ جان، هرچی دلم بخواهد می توانم بخورم، بعد آش تعارف کنند، حالت تحول بهش دست نمیدهد؟
- نه.
- گفتم آدم!


تازه بعد هم روزی یک لیوان مُنضج سودا و بلغم. حالا اینکه مُنضج یعنی چی من هم نمیدانم. فقط میدانم اینجوری بلغم و سودایم خوشحال تر می شوند.

 

۲. Null Device یا dev/null در سیستم عامل لینوکس یک جور device file است که همه را سرکار می گذارد!
به جان خودم، ازین بیشتر کاری نمی کند! هر داده ای که رویش نوشته می شود را رسما دور می اندازد و ترتیب Stream های ناخواسته یک پروسه را می دهد.
در حقیقت پیغام "redirect to /dev/null" یک جور منظور مودبانه تری است از "برو به جهنم!"
همین شده که سوژه شده برای خندیدن. مثلا :

"the system's /dev/null is already 98% full"

 یک technical joke است که الان مثلا ما باید خیلی بهش بخندیم.
یا مثلا نوت بوک PowerBook G4 در تبلیغش گفته:

.The Titanium Powerbook G4 Sends other UNIX boxes to /dev/null

که این مثلا خیلی جالب است.
آدم بعد از کلی علاف شدن و سرچ کردن به این ها برسد.
 واقعا که.


۳. الحمدلله من هم مجاز شدم. کنکور را نگفتم. از لحاظ اخلاقی منظورم بود!