ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
دوشنبه 12:
مدیر پروژه جدید معرف حضور شد. به نظر خوش اخلاق و چیزفهم می آمد. فقط خیلی خودش را لوس کرد. طول جلسه هی خمیازه می کشید و نظر می داد که خوب این بسه، بریم سر بحث بعدی. بعد هم سرش را گذاشت روی میز. انگار نه انگار جلسه رسمی است و رئیس دارد حرف می زند. هنوز نیامده مثلا حس کرده بود خیلی صمیمی است. امیدوارم رئیس به زودی ادبش کند.
سه شنبه 13:
مساله این است رفتن یا نرفتن. هی می نشینیم فکر می کنیم. هر بار به یک نتیجه می رسیم. نهایتا کار به استخاره کشید. خیلی بد آمد. حالا مشکل دو تا شده. استاد می خواهد برود ببیند چه خبر است که اینقدر بد آمده؟! حالا مساله این است: چگونه و به چه روشی می توان وی را بیخیال کرد؟
چهارشنبه 14:
وی بیخیال نشد. نهایتا به خیر گذشت. یک مشت آدم مزخرف.
جمعه 16:
پرسید: تهش میخوای چیکاره بشی؟ گفتم : گوگل!
هان؟؟! یعنی چی؟
یعنی میخوام تو گوگل کار کنم. میدونم خیلی دوره. ولی کافیه بهش فکر کنی، اون وقت نزدیک میشه. همیشه چیزهای عجیبه که برای آدم ایجاد انگیزه می کنه. وقتی خسته میشم به این فکر میکنم. اونوقت حس میکنم هنوز خیلی انرژی دارم. تو هم مثلا میتونی از الان به وال مارت فکر کنی. غیرمنطقی نیست. دست یافتنیه. کافیه اعتقاد داشته باشی که دست یافتنیه! همین!
حرفم که تمام شد، چند دقیقه به نگاهم خیره ماند. چیزی نگفت ولی در برق نگاهش، تاثیر حرفم را دیدم.
یکشنبه 18:
من جدا از زمستان امسال ممنونم که مراعات حال انسان های موجود در خانه ای را کرد که سازنده اش هیچ گونه وسایل گرمایشی اعم از شوفاژ و بخاری (وحتی لوله گاز!) برای آن در نظر نگرفته بود.
دوشنبه 19:
مدتی بود صدای تی وی پریده بود. چندین بار زنگیدیم به شرکتش، سایتش را سر زدیم، بردیم پیش فروشنده، هربار یک چرت و پرتی تحویل داد. یکبار گفت مشکل سرویس پک 3 است. یکبار گفت مشکل سون. یکبار گفت آپدیت کنید و ... وقتی دیگر مطمئن شدیم سوخته، بردیم پیش فروشنده گفت: اِ به شما نگفته بودم؟ باید نرم افزار جدیدش را بخرید. سیستم شبکه های دیجیتال عوض شده. با قبلی نمی شود.
مسخره.
البته در مجموع بعد از تحفیش لازم، خوشحال شدم. با نود افتتاحش کردیم.
اینجا گفتم اگر کسی به مشکل مشابه برخورد کرد، اعصاب و روانش را مورد خوردشدگی قرار ندهد. بل اشاره ای کند تا سی دی را به قیمت گزاف بهش بدهیم!
پنج شنبه 22:
حضور در صحنه ی عده ای همراه با دیش دام دارام بود. برای سال بعد گروه ارکست در نظر گرفته شده.
دوشنبه 26:
دیده اید آدم وقتی مهمان دعوت می کند اگر خدای نکرده در خانه او بلایی به سر مهمان بیاید حتی در حد بریدن دستش، شرمنده ی او می شود و مدام با خود فکر میکند که نکند کوتاهی او باعث آن اتفاق شده...
روز آخر ماه صفر همیشه این حس را دارم. شرمندگی رفتن میهمانی در خانه میزبان...
سه شنبه 27:
استاد معتقد است طبیعت دچار اختلال حواس شده و فکر کرده باید با ربیع الاول، بهار بیاید. من هم فکر میکنم فریب خورده. داریم تلاش میکنیم به دامان ملت برگردد.
چهارشنبه 28:
چرا پورتو باید گل به آن مسخرگی بزند و کسی هم اعتراض نکند؟ این درد را باید به کجا برد؟ چه کسی پاسخ قلب مجروح آرسن ونگر را می دهد؟ هان؟
پنج شنبه 29:
خانه تکانی چیز خوبی است. به شرطی که یهو کل خانه را کن فیکون نکنی بعد آخر شب جایی برای خواب پیدا نکنی. پیشنهادات من از این قرار است:
- بیرون روی کارتن بخوابیم. هم هوا خوب است هم بیشتر در دل اجتماع می رویم.
- پشت بام بخوابیم. آنتن موبایل و تی وی کارت بهتر می گیرد.
- ایستاده بخوابیم. توی گینس ثبت کنیم.
- با طناب گهواره درختی درست کنیم و از سقف آویزان کنیم. برای خوابیدن در جنگل های استوایی در سفر به دور دنیا آمادگی پیدا می کنیم.
- روی وسایل بخوابیم. از فردایش غیب گویی کنیم. (ر. ک. مرتاض های هندی)
- اصلا نخوابیم و آنقدر بیدار بمانیم تا همه چیز سرجایش برود و جا باز شود. تا ما باشیم کن فیکون نکنیم!
پنج شنبه 29 و جمعه 16 (ترتیب حبابی) عشق بود! محشر بود!
راستی دلمون براتون تنگ شده! همچنان نظر خصوصی دونتون بسته ست! اما اگه باز بود و احساس میکردیم بیشتر میتونیم گرم بگیریم زودتر از این گرمی هوا جملات رقیقمون رو نثار روان پاکتون میکردیم!
ما رو بخاطر خطوط تکراری و مستقیم الخط مون ببخشایید! حالمون هیچ سر جایش نیست! پس رعایت کنید و دهان ما را باز نفرمائید, حتی شما دوست عزیز!
ولی همچنان جمعه 16 روی ما تاثیر خودش را گذاشت!
همین دیگر.
زیاده بقایتان, جانتان فدایمان.
رخصت فی انفاسکم من الله اتقاکم.
خصوصی دون میخواید چیکار؟ همینجا تو بالکن هوا خوبه. دوستان هم هستن. دور هم جمعیم.
یعنی اینقدر تاثیرش شدید بود که فردا دارید می روید گوگل؟
امیدواریم اوضاعتان کما فی السابق شود. خوشحال و روبه راه.
سمع الله لمن حمده!
سلام. شما آدرس لااقل یکی از وبلاگهای دیگرم را دارید ولی محل سگ هم به آن نمیگذارید!!!! یعنی آن را در حد یک سگ هم تحویل بگیرید خوب است.
-----
وا این چه طرز حرف زدنه حمید آقا! از شما بعید بود.
به خود آی.
مشکل اینجا بود که یادم نمی آمد خودم پیدا کردم یا شما دادید فلذا از زیر در می آمدم و از پنجره در می رفتم. فقط نمی دانستم سگ هم آنجا نگه می دارید. دفعه بعد باید بیشتر دقت کنم.
باشد. دارمهمین کار را میکنم. یکپارچه سازی وبلاگهایم. شما برنامه دانها کهکمک نمیکنید. از آن طرف هم نویسندگان بزرگ مملکت کمک نمیکنند برای محتوای ادبی وبلاگهایم! خودم مجبور شدم آستین بزنم بالا. بروم خواستگاری. نه. چیزه. بروم وبلاگهایم را مرتب کنم.
شما وبلاگهایتان را یکپارچه سازی کنید یعنی نصف وب می آید یکجا؟ چه خوب.
یکی از وبلاگرهای مشهور و اولیهای این کشور عزیزمان آنقدر گوگل گوگل کرد که آخرش رفت و آنجا در کمال ناباوری استخدام شد. بعد هم رفت سونی اریکسون و حالا را نمیدانم کجا است. یک وجب اینترنت بود وبلاگش. ازش خیلی خوشم آمد. از تلاشش.
بهله بهله، یک وجب خاک اینترنت.
ایشالا همه جوونا (با حفظ کپی رایت گوینده این جمله قصار)
دوشنبه 26 ام را تجربه دارم شدید. همان که مهمان دستش را ببرد و میزبان بخجلد.
بخجلد را در GLossary ام افزودیدم. طنین جالبی دارد. نمیدانم چرا تا حالا بهش توجه نکرده بودم.
شما روچه به فوتبال؟ هان؟ خانه داریت را کن. د ِهَ ه!
د من هم میخواهم بکنم. این فوتبال نمی گذارد!
تا شما باشید کن فیکون نکنید.
درس عبرتی باشد برای سایرین.
منزل بی شعور! میزنمت ها! حتی لولهی گاز؟ حتی؟
دستتان درد نکند. اگر بیایید بزنیدش ممنون می شویم. بلکم حرف شمارا
گوش کرد. ما که هر چقدر زدیمش فایده نداشت. گرمتر نشد. حتی تشویقش هم کردیم. اما انگار نه انگار.
بله. حتی لوله گاز. می بینید خانه های ما دست چه مهندس هایی افتاده؟ هی بهشان گفتم درستان را بیشتر بخوانید. ای افسوس کو گوش شنوا؟
ما هم چنان گرد یک شومینه ی فسقل گذران زندگی می کنیم.
من ته تهش میخواهم حمال بشوم!
حمل علم و حلم؟ احسنت.
سلام.
علیک سلام و رحمه الله. خانواده خوبن؟
واقعا میخوام بدونم پاکش کردی؟
خیلی حرکتت دور از شان یک ورزشکار بود!
ثانیاومندش هم بله وبلاگ ما خصوصی دون داره! منوی سمت راست پایین مایینای آرم توییتر! نبشته: کنتاکت!
دیگه هم عمرا جک بگیم براتون!!!
اِ چه جالب. به زودی اضافاتش میکنم. ممنون که رهنمون شدید من سرگشته را. شما دعا کنید این تسک لیست انباشته مهلت دهد، یک سر و دستی به وضع اینجا می خواهم بکشم.
باشه شما نگو، من میگم: D:
یه بار یکی صبح میره خونه ی دوستش، بعد از یه ساعت میاد که بره دوستش میگه نهار بمون، نهار میمونه، بعد نهار میاد بره دوستش میگه: حالا بیا یه دست تخته بزنیم، بازی تموم میشه میاد بره دوستش میگه: بدون شام که نمیشه. شام میخوره میاد بره دوستش میگه دیر وقته! بخواب فردا برو، میخوابه. صبح میاد بره دوستش میگه: با شیکم خالی؟ بمون بعد صبحونه برو، یارو میگه: نه دیگه. خانم بچه ها تو ماشین منتظرند!!!
از سگه ترسیدید؟ آشناها رو نمی گیره.مرسی از کامنتتون در اونجا.
بیچاره حق داشت اونجوری پارس کنه. من که کارت شناسایی نبرده بودم. کلمه رمز هم یادم نمیومد. خدا رحم کرد.
خانواده خوبن. علیکُمُن سلام.
خدا رو شکر.
هیسسسس!
دارم کامنتها رو میخونم
من که صدایی نکردم. شما کامنتتو بخون. یه دونه پلاستیک قومبوله ترکونی افتاده بود اینجا داشتم قدرت و سرعت شست دستم رو امتحان می کردم. شما بخون.
حالا اگه گفتید این آیکون داره مرتباً تایید میکنه یا تکذیب؟
این سئوال در حد من نیست. بزرگانی چون ارسطو و استالین باید به اون پاسخ بدن.
دنبال اون شکلک یاهو میگردم که خمیازه میکشه! اما یافت می نشود گشته ایم ما!
2. خیلی لوسید! دور هم جمع باشید, همینجا بگید, بخندید, عمریش اگر شماره تلفن با خط مستقیم هم بدهید و زنگ بزنیم! 100 سال سیاه!
اصلا خسته ایم! دانشگاه نبود که امروز. چیز بود, چه میگویند... نمیدانم, مغزمان بازدهی ندارد...!
همین. خیلی ارادتمان را ابراز کردیم, بس تان است.
رخصتنا إنّ الدنیا عِندَ العُلَماءِمِثلُ الظِلِّ أُوْلَـآلـءِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ... امیدوارم کافی باشد.
دو تا یک یه دونه هشت. نوشتین؟ بیکار شدین زنگ بزنین. خوشحال میشم. اگه جواب ندادم پیغام بذارین. ممنون.
D:
سئوال المپیاد 88 کامپیوتر ایران: نام 5 سایت که فیلتر نیستند را ذکر کنید.
به طور کلی هر سایتی فیلتره مگه اینکه خلافش ثابت بشه. این است شب ارتباطات. (عصر تموم شد)
4شنبه 22ام:
تفلد نرگس جون!
۴شنبه که 22 نبود. 21 ام بود.
پیشنهاد:
وسایل رو بریزین بیرون بگیرین بخوابین!
پیشنهاد خوبی بود. میدم شورای نگهبان تایید کنه.
گفتم که! شماره ی تلفن با خط مستقیم هم حتی...!
پس تلاش نکنید دیگه, ای بابا چه کاریه!
من ولی همیشه به این موضوع درباب شما می اندیشم که اگر همین ...مثقال روحیه ی شوخ طبعی را هم نداشتید, چی از آب در می آمدید!؟ آیا؟ نه خب...
واقعا که! دور هم جمع باشید, بگید بخندید همینجا تو بالکن هوا خوبه...!
رخصتنا...
براتون سئواله واقعا؟
جوابش خیلی ساده است ها
میشدم آلوچه بدون یه مثقال روحیه شوخ طبعی.
D:
خیلی پلوغه اینجا ها!
احساس میکنم وقتی می گویید پلوغ، شعف در وجودتان قومبوله می شود. اینطور نیست؟
هی، همینطوره. قومبوله هم غلطه ها. درستش سولومبه است.
- دخترم، کجا باید شناسنامه المثنی بگیرم؟
-
- مگه اینجا دفتر ثبت احوال نیست؟
پدر جان اون راهرو عقبی، المثلث میدن.
المثنی رو نمیدونم.
سمپاتیک کجا میفروشند؟ برا موبایلم میخواهم.
ما اینجا اسلحه سرد نمیفروشیم ببخشید.
وقتی گفتید آخرش می خواهم گوگل شوم، طرف نگفت از گاگولی تا گوگلی راهی به جز تقدیر نیست؟؟
-----
می دونستم فوتبال فن هستید
من به شما جوان ها افتخار می کنم. ولی چرا ونگر؟
مگر کاپلو و آنجلوتی مرده اند؟
-----
فوتبال فن نیستید چرا بیخودی نظر میدید؟ آنجلینا منظورتون بود دیگه. آنجلوتی که بازیگر بود.
ببخشید شما وبلاگتان را با آقا حمید کنتراتی بسته اید؟
من چیزی رو نبستم کسی رو هم نبستم اعتراف هم نمیکنم.
ناهار هم نخوردم، از دست شما.
هی خاطره می نویسد.
ان شاءالله زمستان سال بعد تلافی کند ببینم بازهم وبلاگ می نویسید یا قندیل می بندید.
وبلاگنویسی که فعال نیست رو بایست خفهاش کرد. کشت. نابودش کرد. لهش کرد. پرتش کرد از اینترنت بیرون.
با کامیون از روش رد نشد؟
"پرتش کرد از اینترنت بیرون" یعنی همون دیسکانکت کردن؟
ما که دیسکانکت نمیشیم. مگه اینکه اینترنت رو پرت کنید اون ور !
میگم حمید آقا، تکلیف ما رو روشن کنید. این بنده خدا اگه بنویسه میگید پلوغه اگه ننویسه میگید بنویسه!
من که ... آهان، با من نبودید.
اجازه بدید بنده از همین تریبون به حمید آقا سلام عرض کنم سلام!
من اصلا حوصله خونه تونی ندارم .
فکر کنم تا ۲۹ اسفند فقط به این فکر کنم که خوب اول از تابخونه شروع کنم یا کمد لباس ها ؟
و به نتیجه نرسم .
نمی خوام مامااااااااااااااااااااااااااان
چی؟
کابینت ها؟
اصلا حرفشم نزن!
:))
ای ول. ای ول . آورین آورین. درستشم همینه.
سلام پیرسوک جانم. خوبی پیرسوک جان؟ تریبونت برقرار. همین تریبون خیلی خوبه. اصلاً صبح به صبح همینجا قرار بذاریم به هم سلام بدیم. چطوره؟
آهان با آقا حمیدبودید. ببخشید.
آلوچه اینها دارند خونهای رو که تکون دادند روی طناب پهن میکنند.
معلوم بود؟
از پنجره پشتی دید زدین نه؟
"کاربرِ گرامی
این وبلاگ بعلت عدم ِ پاسخگویی مسئول مربوطه(صاحب وبلاگ) به سوال تعدادی از نمایندگان تا پست بعدی بلاکامنت(BelaComment) می باشد."
در صورتی که نظرات این وبلاگ به اشتباه مسدود شده است با پست الکترونیکی
fitile-jome-filtere@dci.ir
با درج نام دامنه مورد نظر در موضوع نامه و ارایه توضیحات لازم مکاتبه فرمایید، بدیهی است که وقت خود را تلف می کنید!
کاربر گرامی، به جای دسترسی به این تارنمای بیهوده از پایگاه های مفید زیر استفاده کنید:
رهانیوز، پیرساک، حمیدنا و ...
!!!
لایِِِِِِِِــــــــــــــــــک واسه کامنت پیرسوک
باشه دیگه، نمکدونا رو بشکن، آب بیریز تو جوب دوشمن؟!
نیستی چرا ؟
پرت شدی از اینترنت بیرون ؟ !
حمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
آقا
عوضش شوماره میدم، زنج بزن!
هستم. رفته بودم اون بر تا اینجا کمتر پلوغ باشه. پلووووووووووووووووووووووووووووووووغ!
اللهم اکشف کل مرضانا
(خدایا تمام مریضان ما را کشف بفرما)
/ با توجه به کامنت ها /
الحمدلله عیانه، خدایا ممنونت!
آقا حمید،
می دی با سانتافه تون یه دور بزنیم؟
(رنگ مشکی شو جلو بچه ها نگفتم ریا نشه. گفتم شاید راضی نباشید.)
خیلی مبارکه
سانتافه چیه دیگه؟ از این چرخ و فلک قدیمیاست که زیرشم چرخ داشت میومد دم خونمون ده تومن میدادیم سوار میشدیم؟
می گم نمی شه یه وبلاگ زد فقط کامنت دونی داشته باشه؟
یا مثلا یه وبلاگ متروکه پیدا کنیم، اونجا باهم چت کنیم؟
چی؟ همینجا متروکه ست؟
اینجا خوبه، ولی یه جه بهتر سراغ دارم همین پشت مشتا، دنج و نموره خوبه. ساعت 5 بیا همینجا میبرمت. تفنگم داره.
لندگروز دوهزار و دهه داش نامبرده جونم. قابلی هم نداره. ماشین خودته.
تام کروز هم دارین؟
تازه با کامنت بعدی ات هم خیلی موافقم. دربست
چقدر من از چت خوشم میاد. اینویزیبل بیا بالا
در کامنت قبلی لینک وبلاگم چقدر جوک ازآب دراومده.
حمید جان از بچه های محل شنیدم تو فیس بوک هم فعالیت می کنی.
شرایطش خوبه؟ قسطی می دن؟
در ضمن عید را هم خدمت آلوچه تبریک و تهنیت و تسلیت عرض می نماییم.
هاپـــــــــچه
سلامت باشین. خدا سایه ش رو از سرتون کم نکنه.
بنده از همین چتروم به جملگی دوستان، علی الخصوص آلوچه سلام و عرض تبریک و تبرک سال جدید را دارم به انضمام احترامات مضاعف.
بنده هم سلام و تبریک مضاعف ارسال میدارم.
سیا ساکتی! بخورش این آلوچه رو. من بچه ام رو با دادش سیا میترسونم.
فیس بوک هم خودتی. اونجا مال دشمنه نامبرده جان./
بعد هم سلام بر همهی بر و بچ اهل چت روم