ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
نه د ِ مساله همین جاست دیگر.
اصلا فلسفهاش همین ننوشتنهاست. همین هر وقت دلت خواست نوشتنها و هر چیز. فرق اساسیاش همین است که درد برای مخاطبین احتمالی بود و گیجه برای خودم!
این خط خطیهای اطراف هم برای این است که یادم باشد آداب و ترتیبی در کار نیست. درست مثل چرک نویس. مثل آن کاغذهای بزرگ نیم متر در یک متری که آن موقعها شیفتهاش بودم! میگذاشتم جلویم و شروع میکردم تویش به نوشتن. از هر چیزی. در هر جهتی. با هر اندازه و رنگی که دلم میخواست. با یک عالمه فلش. که ترتیب یا ارتباط خاصی را هم نشان نمیداد. عاشق این فلشها بودم. اینجوری مغزم خالی میشد. بعد میچسباندمش به دیوار اتاق و وقتی حوصلهام سر میرفت میخواندمش. بعضی جاهایش انگار برای خودم هم جدید بود. چون موقع نوشتنش از توی مغزم مستقیم میرفت روی کاغذ. یادم نمیماند. گاهی هم فقط یک جمله یا یک شعر وسطش مینوشتم و بعد هر روز یک چیز دیگر با یک فلش اضافه میکردم. کیف داشت! تاکید میکنم نیم متر در یک متر!
بعدها برای کنکور استفاده کردم. ریز ریز. خلاصهی یک کتاب را در یکیشان جا میدادم و بعد هزارتا میکردم و با خودم میبردم مدرسه میخواندم. بچه ها هم عاشقش شده بودند.
اینجا هم برایم مثل همان کاغذهای بزرگ میماند. با این تفاوت که قوانین صفر و یکی کمی دست و پایم را میبندد. کمی که نه، بیشتر!
اساسا روان پریش و علاف هم نیستم. یعنی ممکن است عَرَض شده باشد اما در جوهره نیست. یعنی خیال میکنم که نیست. از جنس آدمیت و فصل آلوچگان! نوعش بماند. ارسطو بیخود میکند مخالفت کند. همینی هست که هست!!
یعنی شک ندارم در جوهره ات است
همان روان پریشی را می گویم تازه من و سایر متخصصین امر به این نتیجه رسیدیم که شما احتمالا روان جهشی هم دارید . نوعی جهش روانی مثل جهش کوروموزم که کلا ژن را تغییر می دهد . اصلا شما مشکل روان ژنتیکتیک دارید (با تیک تیک ساعت فرق داردها) 
احتمالا جهش در همان جهت فلش ها می باشد و چون به هر جهت نامعلومی جهش و پرش کرده اصولا درمان ناپذیری شما قطعی است لطفا بیخود هم مراجعه نفرمایید ۲۲۰٪ حق با افلاطون است
پاراگراف آخر و ربطش به این نوشته رو نفهمیدم. روان پریشی با وبلاگ نویسی یا ننویسی ربط داره؟ اون (اساسا) اول پاراگراف بیشتر گیجم کرد! (دیدی گیجه برای من مخاطب هم بود؟!)
خدا بنیاد هرچی اسباب کشی زورکی رو از زمین برداره الهی!
یاد دفتری افتادم که همین پارسال تابستون برای خودم خریدم. یک دفتر سیمی با جلدی که روش عکس یک گربه پوست نارنجی رنگه. با انواع خودکارها و ماژیکها توش غرغر نوشتم. کج و کوله. با گل و بته و برچسب های رنگی. شعر. گریه. تهدید به انگلیسی و فارسی.
راستی کجا گذاشتمش؟
آدم هر جور که می خواد راحت باشه ....





بعد به فلش توجه کنید
بعد اون شعر نثر را ببین
تازه الان و که نگو
منم د ٍ هه چه کاریه
"اساسا روان پریش و علاف هم نیستم."
متاسفم. اما این جمله دقیقا به معنی اینه که شما باور دارید که روان پریش هستید اما سعی در انکار آن دارید.
با واقعیت خود کنار بیایید. حقیقت را بپذیرید، این اولین قدم در جهت درمان شماست!!
حال میکنم با تواضعت...


همه فک میکنیم روانپریش و... نیستیم
ای واااااااااااااای







باز من این شکلکا رو دیدم دامنم از دست برفت
نظر قبلی که کاملا معلومه مال کیه؟؟
سلام!
ممکنه روانژریش نباشید! اما از بیماریهای دیگری نظیر پارانوئید به شدت رنج میبرید!!
به دکتر مراجعه کنید! من یکیش رو میشنوسم! ته امام علی!!!!
ارادت!
میگم میشه تو یکی ازین کاغذای کوچولوووووووووووووووووووو!! صحبتای دکتر ع. رو هم خلاصه کرد؟؟؟!
باشه اصلا مشکی نیست
کچلم خودتی