ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
اصلا جالبیش به همین است که مثلا یهو وسط پوپک و پیام آوران صلح، مـَلـَنگان پیدا شود و یهو آدم غافلگیر و ذوق زده شود! و الّا یک کلیک راست و اَر ِنج آیکونز بای نـِیم که کاری نداشت.
امسال سعی کردم سراغ امثال مانولیتوی عزیز کمتر بروم و بیشتر دور و بر کتاب های خفن بگردم. الحمدلله حاصل شد.
خلاصه اینجوری بود که خیلی خوش گذشت. مخصوصا قسمت های غیر فرهنگی اش!
حالا این که چرا بستنی در پشت آتش نشانی اینقدر می چسبد ممکن است دلایل متعددی داشته باشد، ولی کلا هوا خیلی خوبه!
پی نوشت: این کتاب را هم خرید(ه شد)م!: زن آدم نیست، حوّاست! مجموعه کاریکلماتورهای سعید نژاد سلیمانی به همراه نقاشی های کودکانه پسرش!
سلام
هنوز نوشته هایتان با نمک و جالب است و در عین حال چرت!
پس نهضت ادامه دارد حتی اگر شب و روز . . .
خب یاسینی بود گفته شد . . .
این آدم یشگاه هم برای برخی ها نوبرانه دارد و جذابیت های فراوان . خوب است لااقلنش برخی به نان و نوایی می رسند .
من هم وبلاگ دارم ها . . .
به همه جا سرک می کشید مگر وبلاگ های درست و حسابی (خیلی آدمک)
من هم وبلاگ ندارم ها . . . p-:
هیچ نوع شگاهی هم نرفتم ها . . . ):
بستنی هم دوست دارم ها! D-:
آهااااع. اوهههوععع! اوووم اوووم.
این سیته لامسقب که صاف نمیشه من بتونم اظهار نظر کنم. اووووووم!
دیدی! اینقدر صدام خراب بود که سینه شد سیته!
از بینندگان محترم پوزش میطلبم و الهی العفوووووووووووو!
در کدوم مستطیل پس بنویسیم چیزی؟
اصلاً چی شد که جواب سؤال بلاگفایی ام رو ندادید؟ یا شاید هم جواب دادید و من متوجه نشدم!
نظرتون راجع به انتقال اینجانب از بلاگفا به یه جای دیگه که بشود هم کل آرشیو و نظرات رو منتقل کرد چیه است؟
اصلاً چرا سرویس های ایرانی این امکان رو دریغ میکنند غالباً؟
ممنون میشوم جواب بدید و اگه جواب ندادید هم خب، چی کاری از دستم بر میآید جز این که توی اینترنت جار بزنم؟
۱-من اصلاً نمایشگاه نیومدم امسال و این برایم گرون تموم شده. خیلی گرون. تقریباً احساس بی فرهنگی بهم دست داده!
۲-مگه جای دیگه ای هم تو نمایشگاه برای بستنی خوردن بوده؟
شرمنده. ببخشید. من، نیست که وبلاگتون در هر صفحه یه پست نشون می ده، پاسخ کامنتم رو ندیدم ولی حالا متوجه شدم و دیدم. براستی که من بلاگفا رو دوست دارم بلحاظ وطن دوستی ام! ولی از وردپرس و بلاگ اسپات هم خوشم می آید. وردپرس بیشتر. ولی کلاً مرگ بر امریکا و اینها نمیگذاره بروم اون جا. هرچند دارم وبلاگ دو سه تایی اونجا ولی تستی اند بیشتر.
خوش به حال اونهایی که خودشون بلدند قالب طراحی کنند! البته ما هم بلدیم ولی می زنیم همه چیز وبلاگو بهم میریزیم.
به اندازه چندین وبلاگ نظر دادم. برای بقیه دوستان چیزی نموند که نظر بدم!
با نگاه عاقل اندر سفینه ای به خط خطی های دور وبرم، سرم را می اندازم پایین و یا الله گویان می گویم: سلام!
همیشه نوشتن بهتر است از ننوشتن. به شرطی که دچار خشکی ذوق نشوی.
پس بخوان تا نخشکد. به داد من هم برس تا کلا نخشکیدم!
سلام!
گویا تغییرات منزل داده اید؟؟
چه عالی
تبریکات صمیمانه
امیدوارم این وبلاگ به سرنوشت قبلی اگر هم دچار شد ، منزل نویی اختیار شود تا خیل دوستداران قلم شما اینگونه واله و حیران در این دنیای .... به هر سو متفرق نگشته ،طریق بیابان گردی اختیار نکنند ،به حول الله الغیاث المستغیثین!!
وبلاگ من تو آیینه مفتخر است که به آدرس جدید شما مزین گردد!
در مورد پستتون هم ، متوجه ربط بستنی و نمایشگاه کتاب و آتش نشانی و .... چه کسی باید بشود؟ اما به هرحال جمله نویسی قشنگی بود!!!
ارادت!
با کاسه ای آب و گل محمدی
با آیینه قرآن
با یک بغل آرزوی خوش
برای یک نازنین دختر شلوغ و دوست داشتنی
دلمان شاد به آمدنت
و به بودنت
تا همیشه این روزگار
:)
حتما لازم است تذکر بدهیم برای آپ دیت کردن پست؟!