دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

دل گیجه

مروری بر جهالت های یک مهندس تازه به دوران رسیده

خط خطی

نه د ِ مساله همین جاست دیگر. 

اصلا فلسفه‌اش همین ننوشتن‌هاست. همین هر وقت دلت خواست نوشتن‌ها و هر چیز. فرق اساسی‌اش همین است که درد برای مخاطبین احتمالی بود و گیجه برای خودم! 

این خط خطی‌های اطراف هم برای این است که یادم باشد آداب و ترتیبی در کار نیست. درست مثل چرک نویس. مثل آن کاغذهای بزرگ نیم متر در یک متری که آن موقع‌ها شیفته‌اش بودم! می‌گذاشتم جلویم و شروع می‌کردم تویش به نوشتن. از هر چیزی. در هر جهتی. با هر اندازه و رنگی که دلم می‌خواست. با یک عالمه فلش. که ترتیب یا ارتباط خاصی را هم نشان نمی‌داد. عاشق این فلش‌ها بودم. اینجوری مغزم خالی می‌شد. بعد می‌چسباندمش به دیوار اتاق و وقتی حوصله‌ام سر می‌رفت می‌خواندمش. بعضی جاهایش انگار برای خودم هم جدید بود. چون موقع نوشتنش از توی مغزم مستقیم می‌رفت روی کاغذ. یادم نمی‌ماند. گاهی هم فقط یک جمله یا یک شعر وسطش می‌نوشتم و بعد هر روز یک چیز دیگر با یک فلش اضافه می‌کردم. کیف داشت! تاکید می‌کنم نیم متر در یک متر! 

بعدها برای کنکور استفاده کردم. ریز ریز. خلاصه‌ی یک کتاب را در یکیشان جا می‌دادم و بعد هزارتا می‌کردم و با خودم می‌بردم مدرسه می‌خواندم. بچه ها هم عاشقش شده بودند. 

اینجا هم برایم مثل همان کاغذهای بزرگ می‌ماند. با این تفاوت که قوانین صفر و یکی کمی دست و پایم را می‌بندد. کمی که نه، بیشتر! 

 
اساسا روان پریش و علاف هم نیستم. یعنی ممکن است عَرَض شده باشد اما در جوهره نیست. یعنی خیال می‌کنم که نیست. از جنس آدمیت و فصل آلوچگان! نوعش بماند. ارسطو بیخود می‌کند مخالفت کند. همینی هست که هست!!

نظرات 10 + ارسال نظر
شتری پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 00:38

یعنی شک ندارم در جوهره ات است همان روان پریشی را می گویم تازه من و سایر متخصصین امر به این نتیجه رسیدیم که شما احتمالا روان جهشی هم دارید . نوعی جهش روانی مثل جهش کوروموزم که کلا ژن را تغییر می دهد . اصلا شما مشکل روان ژنتیکتیک دارید (با تیک تیک ساعت فرق داردها)
احتمالا جهش در همان جهت فلش ها می باشد و چون به هر جهت نامعلومی جهش و پرش کرده اصولا درمان ناپذیری شما قطعی است لطفا بیخود هم مراجعه نفرمایید ۲۲۰٪ حق با افلاطون است

فرشته پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 10:31

پاراگراف آخر و ربطش به این نوشته رو نفهمیدم. روان پریشی با وبلاگ نویسی یا ننویسی ربط داره؟ اون (اساسا) اول پاراگراف بیشتر گیجم کرد! (دیدی گیجه برای من مخاطب هم بود؟!)

یاد دفتری افتادم که همین پارسال تابستون برای خودم خریدم. یک دفتر سیمی با جلدی که روش عکس یک گربه پوست نارنجی رنگه. با انواع خودکارها و ماژیکها توش غرغر نوشتم. کج و کوله. با گل و بته و برچسب های رنگی. شعر. گریه. تهدید به انگلیسی و فارسی.

راستی کجا گذاشتمش؟ خدا بنیاد هرچی اسباب کشی زورکی رو از زمین برداره الهی!

نیکسا پنج‌شنبه 18 مهر 1387 ساعت 22:51 http://www.laki-joon.blogfa.com

آدم هر جور که می خواد راحت باشه ....
بعد به فلش توجه کنید
بعد اون شعر نثر را ببین

تازه الان و که نگو
منم د ٍ هه چه کاریه

بهاره جمعه 19 مهر 1387 ساعت 13:03

"اساسا روان پریش و علاف هم نیستم."

متاسفم. اما این جمله دقیقا به معنی اینه که شما باور دارید که روان پریش هستید اما سعی در انکار آن دارید.
با واقعیت خود کنار بیایید. حقیقت را بپذیرید، این اولین قدم در جهت درمان شماست!!

نرگس جمعه 19 مهر 1387 ساعت 17:11 http://nargesaneh.blogfa.com

حال میکنم با تواضعت...

همه فک میکنیم روانپریش و... نیستیم

[ بدون نام ] جمعه 19 مهر 1387 ساعت 17:12

ای واااااااااااااای
باز من این شکلکا رو دیدم دامنم از دست برفت







نرگس جمعه 19 مهر 1387 ساعت 17:12

نظر قبلی که کاملا معلومه مال کیه؟؟

حمیدآقا شنبه 20 مهر 1387 ساعت 09:38 http://www.shri.blogfa.com

سلام!

ممکنه روانژریش نباشید! اما از بیماریهای دیگری نظیر پارانوئید به شدت رنج میبرید!!

به دکتر مراجعه کنید! من یکیش رو میشنوسم! ته امام علی!!!!

ارادت!

مجهول!! شنبه 20 مهر 1387 ساعت 10:06 http://silent63.blogfa.com

میگم میشه تو یکی ازین کاغذای کوچولوووووووووووووووووووو!! صحبتای دکتر ع. رو هم خلاصه کرد؟؟؟!

نجمه شنبه 20 مهر 1387 ساعت 15:21 http://www.Sadebegooyam.com

باشه اصلا مشکی نیست
کچلم خودتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد